خالی شده بودم از همه چیز و همه کس . می خواستم تنهایی ام باشد و خودم. آنقدر در سکوت فرو رفتم و خاموش ماندم که وقتی به خودم آمدم دیدم دیگر حتی خودم را ، احساسم را ، بودنم را دارم فراموش می کنم... از درون تهی شده بودم .. جایی می خواستم که دوباره با خودم حرف بزنم، برای خودم بنویسم ، درد دل کنم.. و حالا دوباره برگشته ام به همان آغازی که ناتمام گذاشتمش.
به خودم که آمدم دیدم چقدر از خودم دور مانده ام.. چه حرفهایی که در گلویم شکسته ، چه دردهایی که بغض نشده در دلم مدفون شده ، دلم تنگ شد برای خودم ، در روزگاری که هزار نقاب باید به چهره زد ...
و حالا دوباره آمده ام ... دوباره برگشته ام به جایی که در سکوت و آرامشش ، نجیب و بی صدا فقط گوش می کند.. فقط می شنود و من حرف می زنم.. حرف می زنم.. حرف می زنم تا انفجار بغض هایم ... تا داشتن آرامشی که حق خودم است ...
وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
61651