نسل شعار!

خسته ام. خسته ازاین واژه های تکراری. ازاین عشق هایی که به مفت هم نمی ارزد. خسته ازاین قربان صدقه ها و فدایت شوم هایی که هر روز و هرساعت مثل نقل و نبات زیر پای آدم ها می ریزیم .. همه اش حرف است .. همه اش شعار

اصلا مامردمان شعاریم. ما نسل شعاریم. ازهمان روزی که اولین شعار اختراع شد ، شعور لابلای این شعارها گم شد... هرچه بیشتر شعاری شدیم . جهل و ناآگاهی مان بیشتر شد و بیشتر به چشم آمدیم و مورد پسندتر شدیم .  انگارعریانی اندیشه ها به مذاقمان خوش نمی آمد!

ما فقط بلدیم پشت حرف های مهربانمان ، خود را پنهان کنیم ، انسانیت خودمان را ، حقیقت خودمان را .

ما اهل تعارف های بیخودیم . وقتی از مرگ و رفتن می گوییم محال است  شعار دور از جان و خدانکند و... را سرندهیم .. اما حقیقت ذهنیت ما چیز دیگری است .

ما اهل بازی کردن با کلماتیم .. اگر یک روز فقط یک روز بازی با واژه های قشنگ را از ما بگیرند ... قیامتی می شود که آن سویش ناپیداست.

ما خودمان نیستیم .. یعنی از همان اول زندگی توی سرمان خواندند و کوبیدند که حرف های خوب بزنیم آن هم تنها برای خوشایند دیگران ... لبخند بزنیم در حالی که دلمان خون است . درجمعی باشیم که دوستشان نداریم .. دور از جانی بگوییم که اصلا معنی اش را درست و حسابی نمی فهمیم.

ما نسل شعاریم . نسل قربان صدقه های کاذب . نسل عالمان بی عمل ، نسل جاهلان پرحرف ..

کاش یکی بیاید ما را بیدار کند. یکی بیاید به ما بگوید خودت باش... اهل شعار بودن و بازی با کلمات یعنی خودت را تا عمق دردهایت دفن کردن است . کاش یکی جرات گفتنش را داشته باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.