جوجه مرغ مینا!

 امروز آخر هفته است و باز نوه های مادربزرگ مهمانش هستند.. این بار خودشان هم یک میهمان کوچک با خودشان آورده اند. میهمانی کوچک که فقط بلد است بخورد و بخوابد و جیک جیک کند...

هنوز به خانه نرسیده ام زنگ می زنند و ورودشان را با  پرنده شان که به قول خودشان مرغ میناست اعلام می کنند..

وقتی می رسم یکراست مرا به کنار جعبه ای می برند که صدای جیک جیک می دهد... تا در جعبه باز می شود دوبرابر قد جوجه دهانش بالا می آید ... حسی همراه با دلسوزی و ترحم به سراغم می آید... هنوز حتی نمی تواند خودش غذا بخورد.. بچه ها تعریف می کنند وقتی آوردند هنوز پر درنیاورده بود.. حالا بعد از یک هفته پر و بال هم دارد .

وقت ناهار دادنش هم جالب است و دیدنی ... هردو با عجله وسایل و تمهیدات لازم را فراهم می کنند.. یکی غذای مخصوصش را با آب مخلوط می کند و آن یکی هم سرنگ آب خوردنش را می آورد .. وقتی غذا را با دستهای کوچکشان به دهان  جوجه مرغ مینا نزدیک می کنند با شوقی وصف ناپذیر دهانش را باز می کند و غذا را می بلعد.. حس مادرانه ای دارند بچه ها، یکی نوکش را تمیز می کند آن یکی سرنگ آبش را آرام به دهانش می ریزد و من مانده ام در خلقت خدایی که این همه مهربانی را در دل بچه ها گذاشته است ... همین که سیر می شود دیگر نوکش را باز نمی کند و  بچه ها با اعلام این که سیر شده است در جعبه را می بندند و من من می مانم و همین چند عکس و فیلمی که از پرنده گرفته ام. گاهی می شود.

امین دوست دارد به محض اینکه زبان باز کرد قرآن یاد بگیرد و متین !! لابد او هم می خواهد گزارشگر فوتبالش کند... باید منتظر ماند و دید این دو مادر خوانده می توانند این پرنده ی کوچک را به مرغ مینا تبدیل کنند یا نه !



جوجه مرغ مینا بعد از سیرشدن !!



نظرات 1 + ارسال نظر
مریم جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 16:35 http://l-r-y.persianblog.ir

قرآن. گزارشگر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.