دوستت دارم !

گاهی لنگ گفتن یک دوستت دارم می شویم . خودخواهانه به خودمان می باورانیم که هنوز فرصت هست .. فردا  حتما دوستت دارم را به او خواهم گفت .

گاهی می شود که  فرصت هایمان ، همان لحظه هایی که  یک عمر بی خیالش بودیم می شود آرزو و می چسبد کنج گلویمان...

بعد هی هفته ها و ماهها و سال ها می گذرد و ما  می شویم دوعدد آدم بیگانه که از کنارهم که رد می شویم حتی همدیگر را نمی شناسیم تو شده ای آدم دیگری ، عشق دیگری، امید دیگری و من شده ام  آدم دیگری ، آدم دیگری ، آدم دیگری !

دوست داشتن ها نه قانون دارد نه زمان مشخصی اما محدود است .. محدود به حسی که مثل ادوکلن روی میز آرایش  خیلی زود می پرد .. خیلی زود می رود  و  تو ساعتها گیج از بوی آن  به فردا یی فکر می کنی که شاید هرگز به آن نرسی... دوست داشتن ها فقط  حس نیست باید به کلام بیاید . باید هجی شود و بعد آرام آرام بنشیند توی دل کسی که می خواهیش!

و بعد که روزها و  ماهها و شاید  سالها از  نگفتن آن دوستت دارم گذشت .. حس می کنیم چه ساده این احساس را سخت گرفتیم و پیچیده اش کردیم !

گاهی آدم ها با یک دوستت دارم زنده می شوند.. گاهی آدم ها لنگ گفتن یک دوستت دارم می مانند و می میرند!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.