آدم و سیب

آدم ها  هم  مثل میوه ها  هسته دارند ، پوسته دارند. فرض بگیر آدم سیبی باشد که پوستش پر از تازگی و طراوت باشد اما وقتی درونش را می کاوی می بینی  پر از خرابی و لکه های قهوه ای و حتی گاه پر از کرم است. آدم ها هم می توانند سیب کرم زده ای باشند که از درون می پوسند.. و هیچکس نمی فهمد درونش چه خبر است ... این روزها شده ام همان سیب شوخ و شنگی که هر جا می روم  پراز لبخند می شوند و پر از شادی اما.... حس می کنم درونم پوسیده است. پر از درد ، پر از حرف های ناگفته .. دیگر نوازش  دست باغبان روزگار هم  حال دلم را خوب نمی کند. خنده هایم پر از گریه های پنهان است..

این روزهای من نه تمام می شوند . نه مثل پاییز کوتاه می شوند و نه لحظه ای آرامش می بخشند..

این روزهای من پر از نوشتن است . پر از حرف های نگفته . پر از سکوت بغض گرفته ای که اگر شکسته شود... اگر شکسته شود....!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.