آخرین پست سال 94 شاید ...!

 هیچوقت بلد نبودم بجنگم.. راستش را بخواهید راه جنگیدن را بلد نبودم .. چقدر حسرت می خوردم به آنها  که با واژه ی «ریسک» آشنا بودند و آن را به بهترین شکلی به کارمی بردند. اما من آن قدر ترسو بودم که حتی نمی توانستم آن را هجی کنم... همین ترس از زندگی و فردا و نکندها و شایدها و اگرها  از من  آدمی ساخته است که روز به روز انعطافم را بیشتر می بینم و توان « باید» گفتن را ندارم.. بعد هی خودم را می خورم  و مثل جذام درونم را نابود می کنم  که چرا نرفتم ، چرا نشد؟ چرا نتوانستم ... هیچوقت به خواستن فکر نکردم و یکبار از خودم نپرسیدم که چرا نخواستم! و همین  نخواستن ها روح مرا با سستی ها و بی حوصلگی ها پیوند زد ..

و حالا در آستانه ی سالی دیگر هستم می توانم مثل همه ی آن سالها با کسالت همیشگی اش صبح روز یکشنبه از خواب بیدار شوم و روی کاناپه خودم را  بیندازم و  با خودم بگویم  چه فرقی می کند جمعه و شنبه و یکشنبه .. این روزها انگار همه اش جمعه اند و تعطیل ! و  یا شاید کمی به خودم زحمت بدهم  و تبریک  روز نو را به خانواده بگویم و منتظر رسیدن معدود میهمانهایی باشم که شاید از از راه برسند.. و یا شاید ... بتوانم ! نه ..  گمان نمی کنم !

تا همین  قسمت ماجرا فکرم کار می کند و این یعنی  سال قبل با سال بعد و سالهای بعد هیچ فرقی نمی کند جز اینکه بی حوصله تر شده ام ... این یعنی نداشتن جسارت وکافی برای  ریسک کردن!

دعاکنید سال بعد ، سالی باشد که بتوانم خودم را از  پرانتز نمی شودها و شایدها و اگرها خلاص کنم و به «باید» ها بیشتر فکر کنم !

نظرات 3 + ارسال نظر
ایران دخت چهارشنبه 4 فروردین 1395 ساعت 16:27 http://delneveshtehayedeleman.Blogsky.com

سلام فائزه جونم.
سال نو مبارک.
سالی پر از خوبی و شادی و آرامش و خیر و برکت برات آرزو
می کنم.

سلام عزیزدلم . سال تو هم پر از مهربانی و شادی و بهار باشه

مریم دوشنبه 2 فروردین 1395 ساعت 00:11

سلام عزیزم سال نو مبارک

سال نو تو هم مبارک

تهی یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 00:30

سلام. امیدوارم در سال 95 آرامش بیشتری داشته باشید و شاد باشید.

سال95 شما هم خوب و خوش و همیشه در بهار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.