شاعر عاطفه ها...

یادم نیست  چه وقت؟  چه سالی بود؟  انگار همین دیروز بود . همین  چند لحظه پیش... خاطرات آدم  به هیچ زمانی و مکانی  وابسته نمی شوند... هر وقت یادش بیفتی  حی و حاضر روبرویت قد کشیده اند... اما همین اتاق  بود که  آمد. مثل همیشه با کت و شلوار و آراسته و با وقار و دفتری زیر بغل زده بود... نشستیم و  الفبای شعر را به من آموخت.. دایره کشید . دور دایره ها را نوشت .. نوشت و نوشت تا من به موسیقی درونی شعر ها پی ببرم ... صبوری کرد تا شاعر شوم.. همیشه می گفت استعدادی داری که باید آن را روی کاغذ بریزی و  من در کنارش  شعر را هجی کردم. عاطفه و مهربانی را هم همین طور ... و  وقتی شاعر شدم که او از این همه صبوری و تلاش  برای من و همه شاگردانش قد خمیده بود.. آخ همیشه می گفت :  نردبانی آریم  زندگی در اوج است

وقتی دوستی در میان هق هق گریه هایش گفت که استاد فوت شده اند... ته دلم خالی شد.. استاد رفت... دیشب  در هشتاد سالگی به خدا پیوست ... و آثاری ماندگار از خود به جای گذاشت .  آثاری که هر  واژه اش شاعرمان کرد. او شاعر عاطفه ها بودو پر از مهربانی و عشق!

امروز تشییع جنازه اش بود.. زیر باران  تند زمستان ... روحش شاد


نظرات 1 + ارسال نظر
هاتف یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 21:25 http://hatef92.ir

هنر همیشه زنده است و هنر مند به اثارش در قلب مردم زنده است ..
مگر استاد کمال الملک فراموش شده؟ خدا رحمتشان کند .. هنر زیباترین جلوه روح انسان است ..
از خداوند برای شما صبر طلب می کنم ..

سپاس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.