نیم روز کاری من!

 صبح در سوز و سرمای اولین ماه پاییز که گمانم صفردرجه باشد راهم را میکشم و روی سنگفرش های همیشگی پیاده رویی که حتی تعداد موزاییک هایش را هم انگار حفظ شده ام خودم را به مغازه می رسانم. من دومین نفرم که رسیده ام و این نشانه ی خوبی نیست وقتی  که نصف شب با دو عدد قرص خوشرنگ آرامبخش و با هزار فکر و خیال و  دلشوره   به زور خودم را گوشه ی تختم مچاله می کنم و چشم هایم را به روی دنیایی که  دیگر هیچ دوستش ندارم می بندم و صبح هنوز آفتاب نزده بیدارم .نمی تواند سحرخیزی  اتفاق خوبی باشد.

قبل از من همکارم با همان لبخند قشنگ و ساده اش به استقبالم می آید . دستم را که می گیرد لرز می کنم.  هوا  ناجوانمردانه سرد است وارد مغازه که می شوم  آه از نهادم درمی آید . دل و روده ی دستگاه ریخته روی زمین و من خودم را از کنار دیوار به آرامی به پشت میزم می رسانم . در را هم که می بندم  بازهم سرداست. کم کم سروکله‌ی بقیه هم پیدا می شود... و دوباره غرق در روزمرگی های و حرف ها و شوخی های همیشگی دوستان.

 اتاق سرد است  و بخاری ام گوشه مغازه به انتظار روشن شدن نشسته است و من نمی توانم از لابلای  آهن پاره ها و پیچ و مهره های دستگاه فتوکپی حتی  عبو ر کنم چه رسد به اینکه روشنش کنم.بی جهت و بی دلیل منتظر می مانم تا مهندس بیاید و این جنازه پهن شده در وسط اتاق را جمع و جور کند.  هنوز علت خرابی اش را پیدا نکرده و من نگران هزینه ای زیادی هستم که می دانم باید پرداخت کنم با این کسادی بازار..

ظهر می شود و من همچنان دور خودم می چرخم .. و همکارانی که گاه خبرم را می گیرند.و مرا دعوت به صبحانه ای می کنند آنهم در کنار گرمای لذت بخش بخاری . هنوز لقمه اول  در دهانمان نچرخیده است که مدیر ساختمان مبلغ شارژ برق ماهیانه  را اعلام می کندو  همان یک لقمه را هم به کاممان تلخ می کند. به مغازه سردم که برمی گردم دوباره لرز می گیرم . جز یکی دومشتری  کسی نمی آید. روزهای عزاداری امام حسین است و کسادی بازار بدتر از بد.

وقت رفتن است .مهندس هم  نیامده و انتظار آمدنش می ماند  برای عصر  و  دوباره  این پیاده رو را با موزاییک هایی که تعدادشان را از برم  قدم می زنم تا به خانه برسم .  روزهایم بی هیچ اشتباهی  تکرار می شود .   از هر کجا شروع کنی دوباره به  همان جا می رسی.این قانون زمین است !


نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 01:01

ای بابا
حالا درست شد؟

نه هنوز ... دو روز مهندس روش کار کرد کلی کد داد بهش درست نشد که نشد ..

ایران دخت دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 21:53 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

فائزه جونم چرا اون یکی وبت بسته شد؟

عزیزدلم . دوجا رو نمی تونستم داشته باشم. اینجا رو بیشتر دوست دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.