فانتزی های من

 بچه که بودم  فانتزی های  عجیبی داشتم  مثلا اینکه یک روز  از خواب بیدار شوم و ببینم خانه مان مثل قایقی روی آب شناور است و دارد میرود جای بهتری مستقر شود.. شاید از زندگی در آن محله و منطقه خسته شده بودم .یا اینکه یک روز چشم هایم را باز کنم و ببینم که من اصلا آن آدمی نبوده ام که هستم و همه اش خواب بودم . در کشوری دیگری  در خانواده ای دیگر و حتی با جنسیتی دیگر ... و همه گذشته ها هم مثل خواب شبانگاهی ام ، تمام می شد..

اما هر بار که چشم هایم را محکم  بستم و محکم تر باز کردم ، بیشتر به واقعیت تلخ و بی تغییر زندگی ام پی بردم.

هربار چشم هایم را باز کردم . روی همان تختخواب همیشگی ، توی همان اتاق همیشگی و زندگی روتین وار همیشگی بدون اشتباه و غلط  بوده ام و هستم..

فانتزی های آدم خیلی خوب هستند. می شود با فانتزی ها شکل یک امید را در ذهنت ساخت و آرزو کرد یک روز که از خواب پا شدی  کس دیگری باشی. کسی بهتر از الانت ، با موقعیتی بهتر از الانت ، و جایی بهتر از  جای تکراری و همیشگی ات...

این روزها فانتزی هایم خنده دار و رویایی است . فانتزی هایی که با باز کردن چشم هایم ،   تلخ می شود. به تلخی  واقعیت زندگی ام. و بغض هایی  که  همیشه باید قورت بدهم و  و سکوت کنم

نظرات 3 + ارسال نظر
دلارام یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 16:26 http://l-r-y.persianblog.ir

منم به اینکه همه ی زندگیم خواب باشه و بیدار شم ببینم کل زندگیم عوض شده فک کردم
تا مدت زیادی دنبال دلیلی بودم که بهم ثابت کنه الان خواب نیستم

چه جالب . منم همینطوری ام

مرتضی پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 16:06 http://sahva.blogsky.com

فانتزی روزگار اخیر من این بود که شبی چشم باز کنم و بشود آن شبی که اصفهانی می گوید. همان شبی که جای ماهش یار رو پیش من بیاره.

منو شب صدا کن اما، اون شبی که تو (یار) رو داره
اون شبی که جای ماهش، تو (یار) رو پیش من بیاره

مرد میانسال دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 15:24 http://www.ansd.blogsky.com

سلام
اینکه بخواهیم فانتزی های بچگی برآورده بشه خیال خامی بیش نیست اما حداقل فایده فانتزی داشتن اینه که پذیرفتن تلخی حقیقت رو آسون تر میکنه...
موفق باشی...

پس همه فانتزی دارن :) . مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.