ذهن درگیر متوهم

درگیری ذهنی  من در طول روز  چندین بار اتفاق می افتد. گاهی خودم را  با خودم روبرو می کنم و سیل سؤالات است که به ذهنم  وارد می شود. گاه به نتیجه می رسم و غالباً بی نتیجه رهایش می کنم.

درگیری های ذهنی من هرروز تکرار می شود  درحالی که  مشغول کار هستم و دستهایم  خسته از کار روزانه  است اما ذهنم  فرضیه سازی های خودش را ادامه می دهد.  واژه های عجیب و غریبی در ذهنم می آید که  سوژه ی درگیری هایم است . گاهی که فراتر می روم و در ذهن خودم  خدا را هم وارد ذهنم می کنم.. و کلی با خدا بحث می کنم . وخدا هم در همه این بحث ها جوابی برای  توهمات من... بگذریم!

«- خدایا  مثلا همین الان  بیا پایین مرد و مردونه با هم دو کلمه حرف بزنیم از خداییت که کم نمیشه. میشه؟ آخه خودت که بهتر می دونی آدما  بعضی  یواشکی هاشونو هیچوقت به هیچکس نمی تونن بگن! فقط هی تو ذهنشون مرور می کنن و باز  می پیچن لای  بقچه ی ابهاماتشون و هر روز باز می کنن  و تا دهن باز می کنن به کسی بگن ، نمیتونن و هی این چرخه ادامه پیدا می کنه ! خودت میدونی که بعضی حرفا گفتنی نیست!

خدایا میشه یکی از اون معجزاتی که اینهمه تو کتابا و روزنامه ها و مجله ها و مکان های مقدس می شنوم و می بینم یکیش هم قسمت من بشه ؟

خدایا مگه نمیگن تو سمیع و بصیری پس  حتما ذهن منو هم می شنوی . بیا و جواب خیلی از ابهامات منو بده . مگه تو منو جانشین خودت نکردی رو زمین . یادته  روز ازل گفتی   بنده ی من برو تو جانشین منی  . برو ببینم  چه می کنی  .و بعد تو شدی احسن الخالقین و ما شدیم نور عین تو ... چی شد؟ یادت رفت ؟! یهووی ولمون کردی تو این بیابون برهوت. بهشت رو که از ما گرفتی . ما رو فرستادی جایی که  از جهنم هم بدتره ..

خدایا ما اگه آدم میشدیم که همون روز اول از بهشت ما رو بیرون نمی کردی... مگه نمیگن هرکی  هرچی رو بوجود آورده مسئولشه . پس تو هم مسئولی .

خدایا کفر میگم ! همین الان سنگم کن . تبدیل به  هر جونوری که میخوای بکن  ولی جوابمو بده .

- عه  ! فائزه زبونتو گاز بگیر. این  شرو ورا چیه می بافی . خدا بزرگه . خدا ارحم الراحمینه . اون  از رگ گردن به تو نزدیک تره !

-  باشه من کفر میگم . اصلن حق با تو ! اما میشه  به من بگی .. چه جوری می تونم با  کسی که منو خلق کرده دو کلمه حرف حساب بزنم . نماز می خونم عربی ، دعا می کنم عربی ،  من که زبون اونا را بلد نیستم. من  خدایی رو می خوام که زبون دل منو بلد باشه ..

- فائزه پاشو .. پاشو  .. دوباره ذهنت پر شده از توهمات دردناکی که فقط خودتو آزار میده .

- راست میگی  من هیچوقت تو زندگیم  جواب نگرفتم . همیشه سوال بود که  توی ذهن خسته م منو پر ابهام می کرد.»

و این چنین است که هر روز  من و  ذهن  متوهم من( شاید  به قول اون دوستی که  گفت تو افسردگی داری و باید به پزشک مراجعه کنی و من با همه وجود تصدیقش می کنم و میگم من یه درجه بالاترم.  شاید  یه مدل جدید بی آزار از شیزوفرنی  و شاید روان پریشی!)با هم درگیری هر روزه رو تجربه می کنیم .و دغدغه ها و درگیری های ذهن من همچنان ادامه دارد!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.