زندگی پوشالی ...

 گاهی می شود از میان ابرهای مه آلود ، از زندگی های دود زده . گریزی زد به خاطراتی که همیشه  در قاب  دلت جان می گیرند .

به تماشای همه ی آنها می ایستی .. و بعد با خودت فکر می کنی چقدر زود دیر می شود . همه چیز .. از آدم ها بگیر تا خاطره ها  و فرصت ها و اگرهایی که هرگز باید نشد ..

چه زود سال ها گذشت .. چه زود روزها را به شب گره زدیم و شب را  با رویاهای فردا با شتاب پیوند زدیم و گذشت و گذشت و گذاشتیم و گذشتیم ..

یادم هست وقتی اولین بار دوربین عکاسی حرفه ای ام را  با یک حلقه فیلم 24 تایی رنگی درکنارش گرفتم داشتم ذوق مرگ می شدم ..یادم نمی رود وقتی دوربین فیلمبرداری آنالوگ زاقارتم را گرفتم دنیا به کامم شده بود  و فرت و فرت فیلم می گرفتم و فکر می کردم آخر آرزوهایم همین جاست ... اما نبود.

فراموشم نمی شود وقتی اولین تماسم را با گوشی خودم گرفتم حس کردم پاهایم روی زمین بند نمی شود . حس پرواز نخستین انسان را داشتم که دیگر در خودش هم جا نمی گرفت.

اولین حقوق و درآمدم مرا به عرش آسمان ها رساند و خودم را با عرضه ترین آدم دنیا تصور می کردم

روزی که اولین کامپیوتر را گرفتم . روزی که اولین لپتاپم را  ... روزی که اولین بار تبلتم را .... روزی که اولین بار در گروه مجازی شرکت کردم روزی که.. روزی که ... روزی که ...

اما هیچکدام ازاین آرزوهایم آرزو نشد . رویاهایم رنگ رویا نداشت .. چیزی کم بود انگار ، چیزی که شبیه هیچ چیز نبود...

حالا بعد از سال ها ، دلم می خواهد بقچه ی خاطراتم را بردارم و بروم  روی کوهی بنشینم و با غروب اولین آفتابش چشم هایم را ببندم و برگردم به گذشته ای که هر چه امروز تری شد دلتنگ تر شدم . به روزهایی که هر چه به امروزها رسید افسرده تر شدم .. این روزها دیگر لبخند فراموشم شده . یادم نمی آید آخرین بار کجا و کی از ته ِ دلم خندیدم . دیگر هیچ چیزی و هیچ کسی مرا به زندگی برنمی گرداند.. من پشت به زندگی ایستاده ام که هیچ نداشت جز خاطراتی که  در گذشته ام جا ماند و راهی به فردایم پیدا نکرد.  روبه جاده ای که ته ِ آن .....!؟ 

بروم زندگی دوباره صدایم می زند ..

نظرات 2 + ارسال نظر
ایران دخت چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 23:04 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

دلم گرفت یهو یاد خاطره ها افتادم این جوری به آدم تلنگر نزن فائزه جان...ممنون که سر زدی...اشکم رو در آوردی....

اینا واقعیت زندگیه عزیزم

دلارام چهارشنبه 31 تیر 1394 ساعت 21:33 http://l-r-y.persianblog.ir

منتظر بودم آخرش بگی مشکل کجاست و راه حلتو بگی
باید چیکار کرد؟

مثل همیشه زندگی باید کرد :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.