آه کشیدن در فرهنگ ما در عرف جامعه ی ما معنی خاصی دارد. آه که می کشیم پشت این آه کلی نفرین و ای کاش و حسرت خوابیده است .. آه کشیدنی است و گاه چنان از ته دل است که آدم می ترسد نکند انعکاس آن دامن خودش را بگیرد...
بچه که بودیم بزرگترها همیشه از آه کشیدن برحذرمان می داشتند و می گفتند آه نکشید عمرتان کوتاه می شود... بزرگ تر که شدیم فهمیدم آه کشیدن خیلی هم تو خالی نیست توی آه کلی حرف و درد هم خوابیده است ... اما تا آه کشیدیم گفتند ، یک آه که می کشی و نفرین که می کنی ، دامن خودت را می گیرد. وما ماندیم با این بغض بی امان در بیخ گلویمان که آیا آه را بکشیم یا نه ! که تف سربالا بود و نفرینش اول دامن خودمان را می گرفت..
وقتی برای اولین بار جلو چشمان من مادری دردکشیده ، با گریه بر مسبب بدبختی هایش آه کشید و پشت بندش نفرین کرد... باور نکردم که آه دامن گیر است اما دامن گیر شد.. چنان دامن طرف مقابلش را گرفت که هاج و واج ماندم... شاید به چند ماه هم نکشید ..
دیروز وقتی دوستی از مادرش می گفت و نفرینی که کرده بود و عاقبت نفرین شده به مرگ و نیستی ختم شده بود دلم لرزید..
نفرین ... آه ... همه این ها ریشه در باورهای ما دارد .... حتی اگر غلط هم باشد بازهم کارساز می شوند. وقتی از صمیم دل و ته دل آه می کشی و یاد آن هایی می افتی که با زندگی و آینده و همه ی عمرت در لباس دوستی و مهربانی بازی کردند ، با روان و احساست بازی کردند دوست داری پشت این آهی که می کشی ، چنان نفرینی باشد که خانمانش را به آتش بکشد اما باز هم دلت طاقت نمی آورد...
این روزها بدجوری آه کشیدن و نفرین کردن و نفرین شدن دارد ذهنم را اذیت می کند.
برای خوب شدن حال خودت، برای رهایی احساس خودت ببخش.
نفرین نشانۀ قدرت نیست، حتی اگه دامن گیر بشه
زمانی کسی رو نفرین کردم و بدجوری دامنش را گرفت، طوری که من با گریه و ناله از خدا می خواستم نفرینم را خنثی کند اما بیفایده بود ...
آن صحنه دردآورترین صحنۀ زندگیم بود.
هنوز نتوانستم خودم را ببخشم ...
وقتی آدم تو اوج عصبانیت باشه .. وقتی آدم همه چی رو تموم شده بدونه ... وقتی آدم دلش بشکنه اونجا دیگه چیزی برای باختن نداره .. شاید آه کشیدن و نفرین کردن یه ذره آتیش درونشو سرد کنه... نمیدونم .. منم نمیتونم درست و حسابی نفرین کنم.. بلد نیستم آه بکشم
سلام وب زیبایی دارین مطلب جالبی هم گذاشتین به وب من هم سر بزنید ونظر بدین
ممنونم