امروز وقتی دست های پیر مادرم را گرفتم و او را به درمانگاه بردم و دکتر با نگرانی گفت فشارش هفده رو دوازده است ، و باید بیشتر مواظبش باشید ، لرزیدم. باور کردم که مادرها همیشه ماندنی نیستند. ترس برم داشت که اگر دیگر نفس های مادر را نشنوم و نگاه مهربانش را نبینم ،.. آیا بهانه ای برای زندگی کردن خواهم داشت !؟ وقتی دکتر آزمایش نوشت و گفت برای فردا ببریدش آزمایشگاه ... یکهویی ترس گنگی به جانم ریخت . آخ اگر مامان نباشد ، بابا را چطور باید نگه داریم ... بابا که نفسش به نفس های مادرم بند است. بابا که بدون او نمی تواند یک روز دوام بیاورد...
گریه ام گرفته بود . وقتی قرص زیر زبانی اش را دادم. تازه یادم آمد چقدر اذیتش کرده ام از همان وقت تولدم تا الان . . یادم آمد چقدر برای ما زجر کشیده و سکوت کرده ، چقدر بخاطر ما سینه سپر کرده و از ما با چنگ و دندان مراقبت کرده تا بلای جانش شویم؟!
دلم گرفت و اصلا به بعد از او فکر نکردم که تحمل حتی بدون او بودن را برای یک لحظه ندارم .. او که باز هم در عین مریضی نگران همه است . نگران خواهرم ، نگران برادرم ، نگران من ... خدایا مادر حرمت عجیبی دارد از آن حرمت ها که نمی توان به زبان آورد باید حسش کرد...
خدایا مادرم همه ی زندگی من است.. نگذار آرامش همه ما که به آرامش او زنجیر شده است به هم بریزد. خدایا مراقب مادرم باش.. او که زندگی اش را فدای همه ما کرده است و باز هم بی توقع ، دوستمان دارد . خدایا مادرم را به تو می سپارم .
خدا مامانتو حفظ کنه
برای همه ی مامانا دعا میکنم
آمین!
انشالله سایه پدر مادرتون سالیان سال بالای سرشون باشه،
فائزه جان سلام
وبتخیلی قشنگهبا خوندن مطالبش یه حس خاصی بهم دست داد.خوشحال میشم اگه به وبم سر بزنی وبیشتر باهم اشنا بشیم.
خدامادر عزیزتوحفظ کنه وهمیشه سلامت باشن.
سلام عزیزدلم. ممنون از نگاه قشنگت. چشم یمام. ممنون دعا کنید!
ای جان قربون اون دل نگرانت انشالله سایه پدر مادرت سالهای سال با سلامتی روسرت باشه.نگران نباش فشار قابل کنترله با دارو...
عوارض سن هم هست.
مادرم میانساله وقتی عصبی میشه و داروی فشار نخوره تا بیست هم رفته فشارش و بخیر گذشت.اما حتما درمان و کنترل پزشک لازمه.
اولین باره ازصفحه بلاگ اسکای میام وبت و این حسی را که به مادر
داری رو چقدر دوست دارم چون خودم خیلی عاطفی ام درکت میکنم.
طوری نمیشه و به زودی از سلامتیش مینویسی
دیشب یه آن حس کردم اگه مامانم نباشه چه اتفاقی میوفته خیلی دلم گرفت :(
خدا مامان تو رو هم حفظ کنه:)
امیدوارم خوب شه.