آدم بودن

 من همیشه آدم حواس پرت و عجولی  بوده ام. همیشه هم وقتی که از همین حواس پرتیم  ضربه خورده ام  پشت دستم را داغ کرده ام که  دیگر از روی عجله و احساس تصمیم نگیرم و کاری را انجام ندهم...

من همیشه آدم بی قراری بوده ام . طوری که همکارانم  به من  لقب  جُل جُل خان را داده اند. از بس نمی توانم یک جا آرام و قرار بگیرم .

من همیشه آدم   عصبی  مزاجی بوده ام . به قول مامان  که با  همان گویش شیرین ترکی اش می گوید: «  تِزداشِر و تِز دوشِر » یعنی زود جوش میاورم و زود هم ارام می گیرم  وبعد از اینکه آرام شدم  بدجوری پشیمان می شوم که چرا حرفهایی که نباید را گفته ام.

من همیشه آدم  ولخرجی بوده ام. محال است پولی دستم بیابد و آن را پنهان کنم  یا جایی دور از چشم دیگران ذخیره اش کنم و آمارش را هم به کسی ندهم ... دوست دارم  با آن پولی که  به زحمت هم به دست آورده ام  دل خیلی ها را شاد کنم. تا مزه پول داشتن را مثل من بچشند.

من همیشه آدم کم خوابی بوده ام.... محال است   بعد از من در خانه کسی  بیدار بماند... سالهاست که به این  زندگی خو گرفته ام ... همیشه من چراغ ها را خاموش می کنم !

من همیشه آدم رازداری بوده ام . اگر صندوقچه قلبم را باز کنند آنقدر راز ِ مگو دارم که اگر یکی را فاش کنم شاید در خانواده که چه عرض کنم  در طایفه و قبیله ام خون راه بیفتد.

من همیشه آدم ترسویی بوده ام. ترس برایم معنای واقعی اش را دارد ...

من آدم عجیبی هستم . خدا را مثل همه آدم ها پرستش نمی کنم. به روش خودم دوستش دارم و به روش خود با او حرف می زنم. و می دانم که  خدا جوابم را نه همان لحظه که حتی دقیقه 98  می دهد شاید هم بعد از ضربات دلهره آور پنالتی !! من با خدا حرف می زنم ، گاهی با هم دعوا می کنیم . گاهی قهر می کنم  اما با همه اینها خدا همه تنهایی هایم را پر می کند.

من نمیدانم چرا به هر کس می رسم می گوید تو چه قدر خوبی !!!!  خوبی را با کدام  ترازو  ومعیار اندازه می گیرند که من جزو خوبان قرار می گیرم. الله و اعلم

اما با همه این ها من  همان آدمی هستم که یک روز فریب سیب را خورد و از  فردوس برین آواره زمین شد .

من همان آدمی هستم که تکلیفش حتی با خودش هم معلوم نیست.. همان آدمی که خیلی مانده تا آدم بشود.

من هنوز هم  تلاش می کنم دوباره خودم را به همان بهشتی که از آنجا رانده شدم برسانم. کار سختی است اما شدنی است.

من باید باز هم مثل همیشه  آدم بودن را تمرین کنم ... آدم بودن در میان این همه انبوه  جمعیت خیلی سخت است ... خیلی  سخت :|


نظرات 4 + ارسال نظر
غزل سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 15:10 http://happy75.loxblog.com

وبلاگت قشنگه عزیزم
ب وبلاگ منم سر بزن منتظر نظراتت هستم

مرسی عزیزم

دختر موج سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 15:08 http://dokhtarooneh79.mihanblog.com/

دل نوشته هات خیلی قشنگن دوست عزیز ممنون که بهم سر زدی بازم بیا

حتما عزیزم

شن های ساحل یکشنبه 4 مرداد 1394 ساعت 10:18

منم همین طور خدارو به روش خودم پرستش میکنم...آدم بودن سخته واقعا اینو قبول دارم

دقیقن همینطوره

دلارام جمعه 2 مرداد 1394 ساعت 23:41 http://l-r-y.persianblog.ir/

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.