چه نسلی شدیم ما ... نت و صفحه های اجتماعی و داشتن گوشی و .... شده جزو اصلی ترین مایحتاج زندگی مان .
آن شب وقتی دختر دختردایی ام که دارد کلاس اولش را تمام می کند را گوشی به دست دیدم وکمی جا خوردم اما وقتی دیدم خدارا شکر که از گوشی های هوشمند نیست .. و داشتم کندوکاو می کردم که دختردایی ام با افتخار گفت .. این گوشی بیرونشه .. خونه تبلت داره دخترم !!! و من که فکم را از روی زمین داشتم جمع می کردم با خودم فکر کردم دوره ای که در آن زندگی می کنیم و شاید شش هفت سال از عمر اینترنتی مان می گذرد این گونه معتاد شده ایم خدایا این بچه های دهه هشتاد را کجای دلمان باید جا بدهیم ...حالا کاش این نت درست و درمان بود دلمان نمی سوخت. از امروز که هوس کردم با همین بسته های معروف که زمین و زمان از تبلیغات آنها به تنگ آمده واردفضای مجازی شوم. چشمتان روز بد نبیند . سرعت چنان پایین بود که یک پیام متنی به زور ارسال می شد .... تازه نت لاک پشتی داریم اینهمه معتاد... وای به حال روزی که نت سرعتش بالا باشد.
چقدر دلم تنگ شده برای نامه ای کاغذی که صدها کیلومتر را بپیماید و بعد با عشق آن را باز کنم و از توی نامه بوی دوستی و محبت را با همه ی وجود تنفس کنم.